شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل مثنوی
مـائـیـم حُــر کــربــلای زیـنـب سرباز بی چون وچرای زینب
با یک نگاهش عاقبت بهخیریم باشد رضای حق رضای زینب
مــثـلتــمــامـیمــدافــعــانــش سـرمیدهـیـم آخـربرای زینب
عـون و مـحـمـدهـای مـا فـدای یک تـارمـوی بچـههـای زینب
امـروزدزدقــافـلـه زیـاداسـت شمروسنان وحرمله زیاد است
از شیـعه بیانـدازه کـیـنه دارند مهرابـوسـفـیـان به سیـنه دارند
هم خلقشانهمخویشان یهودیست امـیدشان برحـاکم سعـودیست
حق وحـقـیقـت راشهـید کردند وهـابـیـت را روسـپـیـد کـردنـد
میلی به غیر زور و زر ندارند درجنگ رو در روجگر ندارند
شـیـعـه ولی سـربـاز کـم نـدارد تـاب تــمــاشــای ســتــمنــدارد
ای وای اگرکه حوصله سرآید اذن جـهـاد از سـوی رهـبـرآید
با “یاعـلی” محـشرمیآفـریـنـیم فـتحی چنان خـیـبرمیآفـریـنـیم
شامـات خـطقـرمـزمـوالیست غصب حرمکردنکه خوش خیالیست
تـاشـام دارد لـشـگــرعـجـم را دشـمـن نـبـیـنـدسـایـۀ حــرم را
دلـواپـسـی بـهــرحــرمنـداریـم سـیـدعـلـی داریـم غــم نـداریـم گرچه حرمامروزه درامان استهر فصل شیعه فصل امتحان است
دل میتـپـد با هر فـراز روضه با من بـیـا تـا پـیـشـوازروضـه
دور ازنگـاه مضـطـر عـقـیـلـه هردوجوان از محضر عـقـیله
با شـور وبا شـوق زیاد رفـتـند اذن جـهــاد آقـاکـه دادرفـتــنـد
با مـیل خود باافـتـخـاررفـتـنـد مـثـل دو کـوه اسـتــواررفـتـنـد بیواهـمه از تـیر و تـیغِ دشمن بـا اتّـکا بـر حـیِّ ذات ذوالـمـن
هردو یل زینب به سوی میدان رفـتـند بهـربـذل جان به جانان
با هررجـزازنـیـتـش خبرداد وقـتی محـمـدباگـلایـه سرداد: »نَـشـکـوا اِلیاللهِ مِنَ الـعُـدوانِ قِــتـالِ قَــوم فِـیالــرَّدی عـیـانِ
قَــدتَــرَکــوامَــعــالِـمَ الــقــُرآنِ وَمُـحـکَـمُالـتّـَنزیـلِ وَالـبـیـان«
از ابن ملـجـم کـربـلا که پُرشد ازقـنـفـذ ومغـیـرهها که پُرشد
درچـنگ اشـرار حـسـود افـتاد ازخستگی شمشیر و خود افتاد
اینسوی میدان ازفـرس محمد سوی جـنانـشعاشـقـانهپَـر زد
آن ســوی مـیــدان بــلا بــرادر بـاتیغ کین ای وای گـشتهپرپر
گرچه عصای دست مادرش بود او هـدیـه مـادر به دلـبـرش بود
نه یک نـفـر دهها نـفـررسیـدند اولاد زینب را بهخون کـشیدند
ذکـرزنـان خـیـمـه:وای زیـنب قامت کمان خیمه…وای زینب درخیمه ازغم یکّه برزمین خوردهرشیشۀ عمرش که برزمین خورد
هم با امـام خـویش همقـسـم شد هــم مــادرمــدافــع حــرم شــد